Friday, January 1, 2010

سلام بهانه امشب من برای نوشتن

سلام بهانه امشب من برای نوشتن،نمی دانم به اندازه چند کتاب،به اندازه چند داستان کرگدن و پرنده،چند داستان مترسک و چند داستان دو خط موازی می توانم همراهیت کنم، اما تا هرچند کتاب که نیاز داری می توانم باشم تا به آن چه می جویی دست یابی تا دردت را تسکین دهی.روزگاری کسی آمده بود و من می خواستم همه عشق هستی را از طریق او دریافت نمایم و او نمی خواست و اکنون تصمیم گرفته ام ببخشم و عشق را از ذره ذره هستی بجویم،هنوز نمی دانم اما شاید روزی که بروی باز غمگین شوم و دردمند اما دانسته ام که نخواهم مرد و پس از آن دوباره شکوفا می شوم.

9/10/88

No comments:

Post a Comment